نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکترای مدیریت دانشگاه تهران
2 استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی درمنطقة ویژة اقتصادی بندر امیراباد انجام گرفته است. در این تحقیق مدیریت دانش به عنوان متغیر مستقل و کارآفرینی سازمانی به عنوان متغیر وابسته مطرح است. برای ایجاد چارچوب نظری تحقیق حاضر، از ابعاد مدل پیشنهادی باکوویتز ـ ویلیامز برای مدیریت دانش و از ابعاد کارآفرینی سازمانی آنتونیک و هیسریچ برای کارآفرینی سازمانی استفاده شده است. برای این پژوهش، از پرسشنامه طیف لیکرت استفاده گردید. روش تحقیق توصیفی، کاربردی و همبستگی است و برای نمونهگیری از روش تصادفی ساده استفاده شد و بر اساس جدول مورگان 285 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد، سپس با استفاده از روش آمار استنباطی و مدل معادلات ساختاری و نرمافزار SPSS و LISREL داده آماری مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتههای بهدست آمده از پژوهش نشان میدهد مدیریت دانش (66/.) با کارآفرینی سازمانی رابطه معنیدار دارد و کلیة ابعاد مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی دارای ارتباط معنیداری با یکدیگر میباشند، به عبارت دیگر، کلیة فرضیات اصلی و فرعی تحقیق نیز تأیید گردید. نتایج نشان از آن دارد که در سازمان مورد پژوهش وضعیت مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی در حد متوسط می باشد
کلیدواژهها
1- مقدمه
تحولات و دگرگونی نظامهای اقتصادی و اجتماعی عصر حاضر، ریشه در پیشرفت و تغییرات به وجود آمده در علم و تکنولوژی دارد، که این به نوبه خود منجر به تغییر علایق و ذائقهها گردیده است. بدون تردید سازمانهای عصر حاضر با تحولات و تهدیدات گسترده بینالمللی روبرو هستند. از این رو تضمین و تداوم حیات و بقا سازمانها نیازمند یافتن راه حلها و روشهای جدید مقابله با مشکلات میباشد که به نوآوری، ابداع، خلق محصولات، فرایندها و روشهای جدید بستگی زیادی دارد. (احمدپور، 1395)
کارآفرینی, خلاقیت و کسبوکارهای مخاطرهآمیز، سوخت موتور اقتصاد مدرن را فراهم میکنند. کارآفرینان به عنصر تغییر به عنوان یک پدیده معمولی مینگرند، و همیشه در جستجوی تغییر هستند، به آن واکنش نشان میدهند و از آن به عنوان یک فرصت، بهرهبرداری میکنند. (مقیمی، 1394)
یکی از ارزشهای محیطی در صحنه بینالمللیشدن رقابت، توانایی خلق مزیت نسبی و مزیت رقابتی میباشد. یکی از اساسیترین و مهمترین مکانیزمهای خلق مزیت نسبی و رقابتی در محیط پویا و پرتحول صنعت امروزی، استفاده از سیستمهای بهبود و نواوری در محصولات و فرایند تولید بوده و برای نایل شدن به آن توجه مستمر به کیفیت و نیازهای مشتریان اجتنابناپذیر میباشدکه برای دستیابی به این مهم توجه به کارآفرینی سازمانی ضروری است (سلطانی، 1378)
1-1- بیان مسئله
امروزه سازمانها با مسائلی چون تغییر و تحولات سریع فناوری، رقابت پیچیده، رشد سریع تعداد رقبای جدید، حس بیاعتمادی به روشهای سنتی در مدیریت سازمانی، خروج برخی از بهترین و درخشانترین کارمندان از شرکت، رقابت بینالمللی، کوچک کردن شرکتهای بزرگ و میل کلی به بالابردن بازدهی و بهرهوری، روبرو هستند. در این بین سازمانهایی میتوانند قدرت رقابت داشته باشند که با بر عهده گرفتن نقشی فعال و تأثیرگذار، از کارآفرینی سازمانی پشتیبانی مینمایند. لذا امروزه از کارآفرینی به عنوان عامل تحریک و تقویت رقابت، نوآوری و روانکننده تغییر و عامل تعادل در اقتصاد پویا یاد میکنند. به همین منظور اشاعه و ترویج مفهوم کارآفرینی و ایجاد بستر مناسب برای آن برای تمامی سازمانها یکی از منابع حقیقی رقابتپذیری در دنیای امروز میباشد. بدون شک یکی از مهمترین بستر برای توسعه کارآفرینی کسب و بهکارگیری دانش است، افراد و سازمانهایی که با تغییرات فراگیر همگام نباشند به سرعت منسوخ میشوند. بنابراین سازمانها باید ذهنیت کلاسیک خویش را کنار گذارند و به دنبال آن دسته از دانش، مهارتها، عادات و استراتژیهایی باشند که آنان را در آینده موفق خواهد نمود. اگر افراد در سازمان به طور پیوسته روشهای کاری خویش را به منظور افزایش استانداردهای عملکردی موردبازبینی قرار دهند، راههایی به مراتب سریعتر و ارزانتر به منظور انجام بهتر کارها پیش رو خواهند داشت. با توجه به موارد مطروحه محقق در نظر دارد بهمنظور تشخیص کمبودها در دانش سازمانی، بهرهوری بیشتر از سرمایههای انسانی، ارائه خدمات با ارزش افزوده بیشتر، رضایتمندی مشتریان و کارکنان، پیشگیری از تکرار اشتباهات، کاهش دوباره کاری، صرفهجویی در وقت، برانگیختن انگیزه خلاقیت و نواوری، ایجاد ارزش در بلند مدت، تقویت موقعیت رقابتی سازمان و جهانی شدن به بررسی رابطة بین متغیرهای مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی و وضعیت پیادهسازی آنها به عنوان مهمترین راهکار و ابزار در منطقة ویژة اقتصادی بندر امیرآباد بپردازد، دستیابی به این مهم مستلزم کنکاش و پاسخگویی به این پرسش خواهد بود که: آیا بین مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی در منطقة ویژة اقتصادی بندر رابطه معنیدار وجود دارد؟
1-2 - ضرورت و اهمیت پژوهش
توجه به قابلیتهای یک سازمان یادگیرنده نظیر پیشبینی و انطباق سریعتر با اثرات محیطی، سرعت در توسعه محصول، سرعت در انتقال دانش، یادگیری اثربخش ، نقش یادگیری سازمانی به عنوان عامل انعطاف پذیری سازمان در برابر تغییرات بیرونی و محیطی مناسب برای خلاقیت و نوآوری که منجر به کارآفرینی و خلق استراتژیهای نو و محرک برای توسعه اقتصادی و ایجاد مزیت رقابتی در سازمانها میشود را برجستهتر می کند (داورزنی، 1385).
امروزه صرفاً داشتن حجم انبوهی از اطلاعات نمیتواند راهگشا و مفید باشد، بلکه داشتن اطلاعات مربوط طبقهبندیشده و بهروز میتواند به سازمانها کمک کند. در صورتی که سازمانها دانش و اطلاعات را به خوبی سازماندهی و کنترل کنند میتوانند آنچه را موجب شاخص بودن آنها میباشد، به طور دائم ارتقاء دهند. موفقیت در ادارة دانش و اطلاعات زمینهساز پیدایش افقهای جدیدی برای سازمانها، بهویژه سازمانهای دولتی شده است. پیدایش مناصب جدید مدیریتی مانند مدیر ارشد دانش و مدیر سرمایه و فکر مدعی اهمیت موضوع مدیریت دانش برای سازمانها میباشد. خلاء ابزارها و روشهایی جهت مدیریت دانش در شرایط فعلی کاملاً محسوس است همچنین با افزایش سرعت تغییر در سازمانها، اهمیت سازمان در این است که بتواند به سرعت خود را با شرایط جدید سازگار و از همه فرصتهای جدید بیشترین بهرهبرداری را نماید. آنچه در این میان برخی سازمانها را برتر نشان میدهد مزیت رقابتی است، در این میان سازمانی برنده است که ابزارهای لازم برای رسیدن به اهداف تعیینشده برای این دنیای جدید را بیشتر فراهم نموده باشد. از جمله مهمترین ابزارها که به عنوان اصلیترین عامل بقا و توانمندسازی درونی مطرح میباشد، دارابودن قابلیت یادگیری سازمانی است. یادگیری سازمانی همچنین موجب مدیریت دانش اثربخش خواهد شد که بهنوبه خود برای ایجاد سازمان کارآفرین مورد نیاز است. امروزه سازمانها در کشورمان نگاه جدی به مقوله کارآفرینی ندارند و حمایت کافی از کارآفرینان صورت نمیگیرد. حال آنکه توجه به این امر میتواند عامل رشد سازمان شود (جان پارم، 2004).
لذا با درک اهمیت این موضوع، به نظر میرسد که تمرکز روی مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی به منظور بهبود عملکرد و تحقق اهداف سازمانی، به ویژه در شرایط محیطی پیچیده و پویای کنونی از اهمیت ویژهای برخوردار است و پرداختن به این موضوع، میتواند به ادبیات موضوعی این مبحث نیز کمک کند و مورد استفاده دانشجویان و پژوهشهای آتی قرار گیرد
1-3- ادبیات تحقیق
1-3-1- تعاریف مربوط به مدیریت دانش
مدیریت دانش ، جمعآوری، توزیع و استفاده کارا از منابع دانش میباشد (داون پورت ،1998).
مدیریت دانش مجموعهای از رویهها، زیرساختها و ابزارهای فنی و مدیریتی است که در جهت خلق، تسهیم و بهکارگیری اطلاعات و دانش در درون و بیرون سازمانها طراحی شده اند ( بونفور ،2003).
فرایندی که سازمانها به واسطة آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا میکنند و قادر خواهند بود دانش کسبشده را بهطور مؤثر در تصمیمهای خود بهکار گیرند (استیو هالس، 2001).
مدیریت دانش رویکردی یکپارچه و نظاممند در جهت تشخیص، مدیریت وتسهیم کلیه داراییهای فکری شامل پایگاه دادهها ، مستندات ، رویهها و سیاستها و تجارب موجود در ذهن افراد میباشد (جونز، 2003).
بت (2002) مدیریت دانش را فرآیند تسهیل امور مربوط به دانش مانند خلق، ضبط، انتقال و استفاده از دانش می داند. به نظر وی، مدیریت دانش شامل طیفی از فعالیتها، یادگیری، همکاری و آزمایش گرفته تا اتحاد مجموعههای مختلف کاری و اجرایی است. از نظر روبرت لوکان، مدیریت دانش عبارت است از استفاده از اطلاعات برای دستیابی به واقعیت کسبوکار؛ مدیریت دانش یک فعالیت سازمانی است که هدف آن ایجاد محیطی اجتماعی و زیربنایی فنی است که بتوان در این محیط، دانش تولید کرد، به آن دسترسی داشت و دیگران را در آن سهیم ساخت (غنی زاده، 1385).
1-3-2- مراحل پیادهسازیمدیریتدانش
بهدستآوردنپذیرشو تعهدمدیریت: گروه مدیریت دانش باید بتواند، پیوند محکمی بین طرحهای مدیریت دانش با اهداف، احتیاجات و قابلیتهای حقیقی حال و آینده سازمان برقرار کند.
ترسیمچشماندازدانش: شناخت نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید شرایط دانش از دید رهبری.
برنامهریزیاستراتژیدانش: واحد کار و ترسیم هدفهای مدیریت دانش و اولویتهای مورد انتظار.
ایجادوتعریفگزینههاوابتکاراتبالقوهوابستهبهدانش: شناخت فرصتها برای پیشرفت، مثل فرصتهایی برای افزایش درآمد، ساختن محصولات و خدمات جدید.
توصیفانتظاراتازسودبرایابتکاراتمدیریتدانش: تعیین انتظارات برای اولویتبندی، هدایت، اجرا و نشان دادن تأثیر تلاشهای مدیریت دانش.
تنظیماولویتهایمدیریتدانش: تعیین اولویتها برای فعالیتهای مبتنی بر استراتژی مدیریت دانش، انتظارات برای سود خالص و فراهمکردن قابلیتها.
تعییننیازهایکلیدیدانش: شناختن دانش لازم برای ارائه کار با کیفیت در سمت کلیدی یا پیچیده.
بهدستآوردندانشکلیدی: کسب دانش لازم برای کارها و عملیات مهم از درون و بیرون سازمان.
ایجادبرنامههایجامعانتقالدانش: هماهنگکردن برنامههای آموزشی، ایجاد شبکه.
انتقال،توزیعوبهکارگیریداراییهایدانش: سازماندادن و انتقال دانش تخصصی به شاغلان و شکلدادن دوباره، گسترش و بهرهبرداری از دانش به وسیله استفاده مؤثر از بهترین دانش در همة کارهای روزانه.
ایجادوبهروزدرآوردنزیرساختمدیریتدانش: ایجاد و نگهداری زیرساختهای مدیریت دانش.
ادارهداراییهایدانش: ایجاد، تجدید، ساخت و سازماندادن داراییهای دانش برای تعیین اولویت.
ایجادبرنامههایتشویقی: دادن انگیزه به کارمندان برای هوشمندانه عمل کردن.
هماهنگساختنفعالیتهاوعملکردهایمدیریتدانشدرسراسرسازمان: شناخت فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش، به منظور هماهنگساختن، همکاری و تشریک مساعی و ایجاد قابلیت های باارزش.
تسهیلمدیریتدانشمتمرکزبردانش: ارائه فعالیتهای سطح بالا برای تغییر الگوی خدماتی مشتری، فرهنگ، محیط کاری، فلسفه و فعالیتهای مدیریت، فعالیتهای عملیاتی، حق تصمیمگیری، گردش کار و فرصتهایی برای عملکرد هوشمندانه.
نظارتبرمدیریتدانش: ارائه بازخورد در پیشرفت و اجرای برنامه و فعالیتهای مدیریت دانش. نقطه آغازین این فرایند، معرفی مدیریت دانش است و فعالیتهای دیگر باید از این نقطه به بعد، بر حسب مورد انجام شود البته هر مورد از این فرآیند که در سازمان وجود داشته باشد، از مجموعه فعالیتها حذف میشود (ویگ، 1999).
شکل (1): گامهای اصلی پیادهسازی مدیریت دانش ویگ ( به نقل از احمدی،1391)
1-3-3- مدل مدیریت دانش بکوویتز و ویلیامز
شامل هفت مرحله به شرح زیر است که باید برای ایجاد سرمایه بر پایة دانش به صورت یکپارچه مدیریت شوند:
یافتن: نکات اساسی که در یافتن اطلاعات درست، در زمان مناسب مدنظر قرار گیرند، عبارتند از: (1) آیا همکاران میتوانند، نیازهای اطلاعاتی خود را دقیق تدوین کنند؟ (2) آیا منابع و حاملان دانش مشخصاند؟ (3) آیا ابزار کمّی و قواعد موجود، از جستجوی اطلاعات حمایت میکنند؟ و (4) آیا شالودة ساختار دانشی، قابل فهم میباشد و خوب سازماندهی شدهاند؟
به کارگیری: یعنی بتوان خلاقانه و مشتر یگرایانه، راهحلهای مناسب را بهدست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راههای گوناگون برای استفاده از دانشهای بالقوه انجام میشود. نکاتی که باید برای تحقق این موضوع مورد توجه قرار گیرد، عبارتند از: (1) جریان آزاد ایدهها در داخل سازمان، (2) همکاری تنگاتنگ بخشهای مختلف سازمان و (3) ایجاد مکانهای (مجازی/ فیزیکی) آزاد برای تبادل دانش و بروز خلاقیت در سازمان.
یادگیری: بررسی یافتن دلایل موفقیت یا عدمموفقیت پروژههای انجامشده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در پروژههای آتی برای انجام اثربخش آنها میباشد. موارد قابل توجه در این زمینه عبارتند از: (1) ایجاد این تفکر که یادگیری در سازمان، به استفاده اثربخش در عمل منجر شود و (2) در تمام سازمان، جمعآوری تجربیات و آموختهها بهرسمیت شناخته شود
تسهیم: در این فرایند، همکاران، دانشهای خود را به دیگران انتقال میدهند و این امر، موجب گسترش پایههای دانش سازمانی میشود. نکات اساسی در تبادل دانش عبارتند از: (1) همکاران برانگیخته شوند و مایل باشند که دانش خود را ارایه دهند، (2) سیستمها و ساختارها از فرایند انتقال دانش، حمایت کنند و (3) در تمام سازمان، تبادل دانش رسمیت یابد و از آن حمایت شود.
ارزیابی: در این فرایند باید دانشهای موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است، میزان رشد پایههای دانش و نیز دستاوردهای سرمایهگذاری مرتبط با آن، اندازهگیری شود. عواملی که اندازهگیری پایههای دانش را ممکن و میسر میسازند عبارتند از: (1) تأثیر دانش بر کارایی سازمانی بهرسمیت شناخته شود و در تفکر استراتژیک سازمانی، قرار گیرد و (2) انواع شاخصها، معیارها و نکات اساسی در اندازهگیری ارزش داراییهای سازمانی ایجاد شود
ایجاد/ نگهداری: باید دانشهای مهم و استراتژیک در این فرایند توسعه یابند و داراییهای دانشی، نیز مورد توجه قرار گیرند. برای ایجاد و نگهداری دانش، باید این عوامل فراهم باشد: (1) ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانشهای جدید، (2) روابط میان بخشها ، طوری طراحی و ایجاد شود تا هدفهای مدیریت دانش تحقق یابد، (3) سازمان به این پی ببرد که استفاده از دانش، ارزشمند و باید از آن نگهداری و توسعه داده شود و (4) سیاست و فرهنگ سازمانی، از تعامل بین بخشهای مختلف سازمان و همکاران حمایت کند.
حذف : دانشهایی که از نظر استراتژیک و کاربرد، بیمعنی هستند، باید به این ترتیب از سیستم حذف یا در جایی دیگر انبار شوند: (1) بایگانی دانشهایی که در حال حاضر بیارزشاند، ولی در آینده احتمال استفاده از آنها وجود دارد و (2) دانشهای ابطالشده انبار نشوند (افرازه، 1389)
شکل(2) : سیکل پیادهسازی مدیریت دانش بکوویتز و ویلیامز
1-3-4- کارآفرینی سازمانی
در قرن 21 میلادی که سرمایه اصلی جوامع را دانش، مهارت و نگرشهای منـابع انسـانی آنهـا تشـکیل مـیدهد، برای بهکارگیری صحیح و کارآمد این منبع با ارزش، نیازمند به سرمایهگذاری درقابلیـتهـای کـارآفرینی هسـتیم. توسعة کارآفرینی فردی، شامل خلق کسبوکارهای نو، توسعه کسبوکارهای موجود، رفع مشکلات جامعه، دولـت، بنگاهها و بهبود زندگی فردی و اجتماعی است. در واقع به مدد توجه به توسعة کارآفرینی فردی است کـه افـراد جامعـه شناخت صحیحی از استعداد، تفکر، سرمایه، دانش و فن، تعهد و پشتکار خود بهدست میآورند و به این طریق تبـدیل بـه افرادی مؤسس میشوند (الوانی و همکاران، 1388)
واژة کارآفرینی اولین بار در قرن 18 میلادی توسط ریچارد کانتیلون ابداع شد که کارکرد تمایل به ریسک کارآفرین را مشخص نمود. واژة کارآفرینی از کلمة فرانسوی به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنا بر تعریف واژهنامة دانشگاهی وبستر، کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند. واژة کارآفرینی دیرزمانی پیش از آنکه مفهوم کلی کارآفرینی به زبان امروزی پدید آید، در زبان فرانسه ابداع شد. در اوایل صدة شانزدهم کسانی را که در امر هدایت مأموریت های نظامی بودند، کارآفرین می خواندند. از آن پس در بارة دیگر انواع مخاطرات، نیز همین واژه با محدودیتهایی مورداستفاده قرار میگرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد، فرانسویان دربارة پیمانکاران دولت که دستاندرکار ساخت جاده، پل، بندر و استحکامات بودند، به کرات لفظ کارآفرین را بکار بردهاند. (کوچرانبه دنبال شومپیتر حوزه را وسیعتر دید و گفت کارآفرین میتواند در استخدام سازمان دیگری قرار گیرد (صمدآقایی، 1388).
محققانی از قبیل جنینگز، کانتر و بورگلمن کارآفرینی سازمانی را تلاشی کارآفرینانه میدانند که برای اجرای فعالیت خلاقانه در شکل محصول، فرایند و نوآوریهای سازمانی ظهور میکند.
هولز و همکاران (1998) کارآفرینی سازمانی را پرورش و ترویج رفتارهای کارآفرینانه در درون سازمان رسمی میدانند. یعنی سازمان توانایی داشته باشد که نوآوری را پرورش دهد و به کارآفرینان آزادی عمل دهد تا ایدههای خود را پیگیری کنند.
دراکرکارآفرینی را منظری برای تغییر میداند که همیشه در جستجوی تغییر است، نسبت به آن از خود واکنش نشان میدهد و آن را یک فرصت و شانس میداند. اول اینکه او در درجة اول مدیریت کارآفرینی را پاسخی به نوآوری، و تمایل به تغییر را یک فرصت میداند، نه یک تهدید، و برای ایجاد یک فضای کارآفرینانه، سیاستها و روشهایی را پیشنهاد میکند. دوم اینکه معتقد است معیارهای سیستماتیک برای ارزیابی عملکرد یک شرکت به عنوان یک کارآفرین یا نوآور حیاتی میباشد و هدف از آن، توسعة عملکرد است و سوم آنکه ساختار سازمانی را مناسبترین فضا برای ایجاد فضای کارآفرینی میداند. دراکر بیان میکند که کارآفرینی یک ویژگی ذاتی و غیر اکتسابی نیست، بلکه رفتاری است که میتواند یاد گرفته شود.
فرای ( 1993 ) معتقد است کارآفرینی یک فرایند است، فرایندی که اگر قرار باشد بقا یابد باید تشویق، تمجید و حمایت شود و مورد تقدیر قرار گیرد، کارافرینی سازمانی فرایندی است که از طریق القای فرهنگ کارافرینانه در یک سازمان به ارائه نوآوری در محصول و فرایندها میانجامد (احمدپور و مقیمی 1395).
از نظر پیزارو، کارآفرینی سازمانی یک فرایند احیاء بهبود عملکرد سازمان است، زیرا تغییرات سریع تکنولوژی و افزایش رقابت جهانی در طی سالهای گذشته، پذیرش نگرش کارآفرینانه در تعین استراتژیها را اجتناب ناپذیر کرده است. ارزش کارآفرینی سازمانی این است که اجازة تحول سازمان از طریق یک فرایند بازسازی استراتژیک مبنی بر ترکیب توانایی های جدید را فراهم می کند.
به عقیده هورنزبی (1992) کارآفرینی سازمانی ابزاری برای سازمانها و شرکتها جهت افزایش تواناییهای نوآوری کارکنان و موفقیت شرکت است. برای ایجاد کارآفرینی سازمانی، یک مجموعه تلاشهای پیچیده و بالقوه از نظر تئوری و عملی ضروری است. از نظر علمی، سازمانها به منابع مستقیم و غیرمستقیم جهت ایجاد استراتژیهای کارآفرینی مؤثر نیازمند میباشند. از نظر تئوری، محققان پیوسته نیازمند ارزیابی اجزاء و ابعاد آن هستند تا بتوانند عوامل محیطی را پیشبینی، تبیین و طراحی کنند تا کارآفرینی ظهور کند (مقیمی،احمد پور، 1395).
1-3-5- ابعاد کارآفرینی سازمانی آنتونیک و هیسریچ
ابعاد کارآفرینی سازمانی عبارتند از: (1) ایجاد شرکت یا واحد مستقل: ایجاد واحدها یا شرکتهای مستقل و نیمهمستقل، (2) کسبوکار جدید: پیگیری و ورود به کسبوکار جدید در ارتباط با بازارها و محصولات فعلی، (3) نوآوری در محصول و خدمات: خلق و ایجاد محصولات و خدمات جدید، (4) نوآوری در فرایند: نوآوری در تکنیکها و رویههای تولید یا ارائه خدمات، (5) خود تجدیدی: تغییر شکل یا اصلاح استراتژی، سازماندهی مجدد و تغییر سازمانی، (6) ریسکپذیری: احتمال ضرر و زیان در ارتباط با سرعت در اقدامات جسورانه استفاده از منابع در حین جستجوی فرصتهای جدید، (7) پیشگامی: رویکرد مدیریت عالی در پیشگام بودن (فیض بخش، 1389).
شکل (3): مدل کارآفرینی سازمانی انتونیک و هیسریچ (2004)
1-3-6- ارتباط عوامل مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی
در سالهای اخیر، مدیریت دانش به عنوان یکی از جالبترین و چالش برانگیزترین موضوعات مدیریت کسبوکار بوده و دایرة کاربرد آن همواره با سایر مباحث عرصة مدیریت، گستردهتر میشود. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها در شناسایی، انتخاب، سازماندهی، انتشار و انتقال اطلاعات مهم و مهارتهایی که بخشی از سابقة سازمان هستند و عموما به صورت ساختار نیافته در سازمان وجود دارند، یاری میرساند. از آنجا که مدیریت دانش ریشههایی در سیستمهای خبره، یادگیری سازمانی و نوآوری دارد، بهخودیخود ایدة جدیدی نیست. مدیران موفق همیشه از سرمایههای فکری بهره میبرند و ارزش آن را تشخیص میدهند. در دستیابی به مزیت رقابتی پایدار، هم توجه به دانش موجود و استفاده مؤثر از آن و هم ایجاد ساختاری برای استفاده از دانش نوین اهمیت بسیار دارد. سازمانها باید به همة امور توجه داشته باشند، زیرا مدیریت دانش همچون یک استراتژی کاری، همزمان، در کل سازمان عمل میکند و ابزار پیشرفت برنامة کلی یک سازمان محسوب میشود (توربان و افرایم، 2006).
مدیریت دانش به عنوان یک فرایند سیستماتیک جهت پیدا کردن، انتخاب، سازماندهی، چکیدهسازی و ارائه اطلاعات در جهت افزایش درک و فهم کارکنان از حوزة خاص مورد علاقهشان میباشد. مدیریت دانش به سازمان در کسب، درک و بینش حاصل از تجربه خود کمک میکند. فعالیتهای خاص مدیریت دانش به تمرکز سازمان بر اکتساب، ذخیرهسازی و بهکارگیری دانش برای مواردی از قبیل حل مسئله، یادگیری پویا، برنامهریزی استراتژیک و تصمیمگیری کمک میکند که در نهایت موجب کارآفرینی میشود (باقری، 1390).
از طرفی یادگیری یک فرایند مادام العمر است که تمامی کارکنان باید آن را با آغوش باز بپذیرند. در سازمانها، برای مشارکت افراد و یا کارکنان به صورت جمعی در بهبود و موفقیت سازمان، تمایل زیادی به مفهوم سازمان یادگیرنده بهوجود آمده است. با توسعة دانش، فناوری و گسترش حیطههای کسبوکار از جمله سازمانهای مجازی یا سازمانهای تحت شبکه، بنگاههای اقتصادی گسترش یافته و به محیطی رقابتی و پر از چالش تبدیل گردیده است. در چنین محیطی طبیعی است که امتیازهای رقابتی در جریان یادگیری و آموزش در سطح کارکنان و سازمان مطرح شود. سازمانها به جای رفتارها و حرکتهای سنتی خود که در بهترین شکل آن، دربرگیرنده آموزش نیز بود، تبدیل به سازمانی میشوند که همواره در پی یادگیری هستند و کوشش خود را در جهت یادگیری به عنوان یک امتیاز رقابتی به کار میبرند. در دنیای امروز سازمانها باید سریعتر یاد گرفته و به سرعت خود را با تغییرات محیطی انطباق دهند که در غیر این صورت، به سادگی دوام و بقا نخواهندیافت. لازم به ذکر است که یادگیری سازمانی ارتباط نزدیکی با خلاقیت سازمانی دارد.
یکی از مهمترین متغیرهایی که نقش بسزایی در کارآفرینی دارد دانش و اطلاعات است و اینکه چگونه بتوانید دانش را مدیریت کنید و بتوانید به نحو احسن استفاده کنید امروزه افراد باید بپذیرند که فلسفه حیاتشان تغییرکرده است و دیگر زنده بودن به معنای رسیدن به وضعیت سوددهی مداوم نمیباشد و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند، چرا که امروزه کمتر شرکتی در این عرصه به صورت سنتی و به دور از قواعد جدید بازی کسبوکار می کند و برای اینکه بتواند پا به پای رقبا باقیب ماند یا شاید به سختی و با مهارت بسیار بتواند یک قدم از آنها پیشی بگیرد، باید به قواعد بازی کاملا مسلط باشد تا شاید روزی بتواند خود یک قاعده جدید محسوب شود. بنابراین تسلط بر فناوریها و ابزارهای جدید در کسبوکار یک الزام و ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی شود (باقری، 1390).
کارآفرینی در ابعاد سازمانی آن یا به عبارت دیگر نوآوری در محصول و خدمات و نوآوری در فرایندها عاملی برای موفقیت سازمان است. حال چگونه باید این ابعاد کارآفرینی یعنی نوآوری را ایجاد نمود، به چه ابزاری برای خلق نوآوری نیاز است؟
براساس نظریات مختلف نقطه آغازین ایجاد نوآوری، ایده محسوب میشود. اما قبل از آن که ایدهای وجود داشته باشد باید انسان وجود داشته باشد. اما تنها موجودیت انسان نمیتواند پدیدآورنده نوآوری باشد. بلکه ابزار و عواملی از قبیل آموزش و مدیریت بر یادگیری نیاز است تا ذهنیت انسان به سمت ایده سوق داده شود. تحقیقات نشان داده است که خلق و بهکارگیری دانش و ظرفیت این کار، مهمترین عامل افزایش توان رقابتی پایدار شرکتها، صنایع و کشورها است. در حقیقت یادگیری مهمترین ساز و کار انباشت دانش، نوآوری و رشد است. انسان دانش ضمنی را از طریق آموزش و تجربه کسب مینماید در هر فردی سطح یادگیری و روش آن متفاوت است. مدیریت بر دانش موجب استفاده هر چه بهتر و کارآمدتر از خلاقیت و تخصص فرد خواهد شد و نهایتاً توان رقابتی سازمان را افزایش میدهد. به عبارت دیگر سازمان باید از طریق ابزار مدیریت دانش، دانش ضمنی افراد را به سمت نوآوری هدایت نماید از این رو، در شرایط رقابتی، دانش و نوآوری دو بازوی موفقیت سازمان محسوب میشوند همچنین دانش لازمة ایجاد نوآوری و هر دوی آنها موجب افزایش توان رقابتی سازمان خواهد شد ( حسینی، 1378).
1-3-7 - چارچوب مفهومی تحقیق
در این تحقیق، مدیریت دانش به عنوان متغیر مستقل و کارآفرینی سازمانی به عنوان متغیر وابسته مطرح میباشند برای ایجاد چارچوب نظری تحقیق حاضر از ابعاد مدل پیشنهادی باکوویتز – ویلیامز برای مدیریت دانش و از ابعاد کارآفرینی سازمانی آنتونیک و هیسریچ استفاده شد. باتوجه به رابطة بین متغیرهای تحقیق، چارچوب نظری به صورت شکل (4) میباشد.
شکل(4): مدل مفهومی تحقیق
این تحقیق دنبال آن است تا بر اساس ابعاد مدل بوکوتیز و ویلیامز (بهدست آوردن دانش، بهکار بردن دانش، یادگیری دانش، تسهیم دانش، ارزیابی دانش، ایجاد و حفظ دانش و استفاده بهینه از دانش)، ابعاد کارآفرینی سازمانی مدل آنتونیک و هیسریچ (ایجاد واحدهای مستقل، کسبوکار جدید، نوآوری در محصول و خدمات، نوآوری در فرایند خود تجدیدی، ریسکپذیری و پیشگامی، رقابت تهاجمی) رابطة بین مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی در منطقة ویژة اقتصادی بندر امیراباد را بررسی نماید
سوالات تحقیق: سوالات تحقیق به شرح زیر میباشند:
سوال اصلی: آیا بین مدیریت دانش و کارآفرینی در سازمان بنادر و دریانوردی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی1: آیا بین بهدست اوردن دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی2: آیا بین بهکار بردن دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی3: آیا بین یادگیری دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی4: آیا بین تسهیم دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی5: آیا بین ارزیابی دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی6: آیا بین ایجاد وحفظ دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
سوال فرعی7: آیا بین استفاده بهینه از دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد؟
1-4 - پیشینة تحقیق
محمدزاده و همکاران (1391)، در پژوهشی رابطة بین مدیریت دانش با کارآفرینی اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت را بررسی نمودند که نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که بین مدیریت دانش و مولفههای خلق دانش، تسهیم دانش و استقرار دانش با کارآفرینی رابطة معنیداری وجود دارد.
مهرداد مدهوشی و عبدالکریم ساداتی (1390)، در تحقیقی به بررسی اثرگذاری فرایند مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی بر کسبوکارهای کوچک و متوسط شرق مازندران پرداختند. یافتههای پژوهش نشان داد تسهیم دانش به صورت مستقیم و غیرمستقیم و بهکارگیری دانش به صورت مستقیم بر فرایند کارآفرینی سازمانی اثرگذاری معنیداری دارند. اما اثرگذاری مستقیم گردآوری دانش تأیید نشد از سوی دیگر، اثرگذاری غیرمستقیم گردآوری دانش بر کارآفرینی سازمانی با تسهیم و به کارگیری دانش تایید شد.
بودلایی (1385)، در تحقیق خود به بررسی رابطة بین عوامل سازمانی مدیریت دانش با کارآفرینی سازمانی در شرکت ایران خودرو پرداختند. یافتههای پژوهش مؤید رابطة مثبت و معنیدار دو متغیر عوامل سازمانی مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی در ایران خودرو میباشد. به عبارت دیگر، با افزایش یا کاهش میزان استقرار عوامل سازمانی مدیریت دانش میزان کارآفرینی سازمانی نیز افزایش یا کاهش مییابد.
گلد (2002)، در پژوهشی به طراحی مدلی برای اثربخشی مدیریت دانش در سطح دانشکدة بازرگانی دانشگاه نیویورک پرداختند. براساس این پژوهش مدیریت دانش هنگامی اثربخش است که این موارد فراهم باشد: (1) نوآوری در محصول، (2) افزایش توانایی در تعیین فرصتهای بازار، (3) شناخت مشتری، رضایتمندی مشتری و حفظ مشتری و (4) رهبری محصول.
به علاوه، در این پژوهش عوامل موثر بر موفقیت مدیریت دانش در قالب سه دسته از عوامل به شرح زیر شناسایی شدند:
الف ـ متغیرهای مستقل شامل: (1) عوامل بازار شامل مشتری، محصول و رقبا، (2) فرا ساختارهای سازمانی شامل فرهنگ سازمانی، تکنولوژی اطلاعات و ساختار سازمانی و (3) ظرفیت پردازش دانش شامل توانایی در کسب دانش، تبدیل دانش، بهکارگیری دانش و نگهداری دانش.
ب ـ متغیرهای وابسته شامل مدیریت دانش.
2- روش تحقیق
تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی محسوب میشود. برای بررسی رابطة بین متغیرها و برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه استفاده شده است، لذا تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی بهشمار میرود. جامعة آماری شامل کارکنان منطقة ویژة اقتصادی بندر امیرآباد میباشد. در این تحقیق با توجه به متجانس بودن جامعه آماری برای نمونهگیری از روش تصادفی ساده و برای برآورد حجم نمونه از جدول استاندارد کرجسی و مورگان استفاده شد که با توجه به حجم جامعه (1100 نفر) تعداد 285 نفر به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردید. با توجه به ماهیت تحقیق که توصیفی است از متداولترین روش جمعآوری اطلاعات یعنی پرسشنامه استفاده شد. برای تعیین نحوة تهیه وتنظیم پرسشنامه سعی شد از شیوه هایی که به نتایج مطلوب منجر میشود استفاده گردد، لذا برای این کار از طیف لیکرت استفاده شد.
3- تجزیه و تحلیل دادهها
در این پژوهش برای بررسی نرمالبودن دادهها از آزمون کولموگروف ـ اسمرینوف، و برای بررسی روابط بین متغیرهای تحقیق از آزمون همبستگی پیرسون و برای بررسی روابط علّی و معلولی متغیرها و آزمون مدل مفهومی تحقیق از مدل معادلات ساختاری[1] با استفاده از نرم افزار لیزرل[2] استفاده شده است.
جدول (1): ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی ارتباط میان ابعاد مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی
**. معنیدار در سطح خطای 01/0 درصد
|
کسب دانش |
بهکاربردن دانش |
یادگیری دانش |
تسهیم دانش |
ارزیابی دانش |
حفظ دانش |
استفاده بهینه از دانش |
کارآفرینی سازمانی |
|
کسب دانش |
ضریب پیرسون |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
سطح معنیداری |
|
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
|
بهکاربردن دانش |
ضریب پیرسون |
672/0** |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
سطح معنیداری |
000/0 |
|
- |
- |
- |
- |
- |
- |
|
یادگیری دانش |
ضریب پیرسون |
657/0** |
682/0** |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
سطح معنیداری |
000/0 |
000/0 |
|
- |
- |
- |
- |
- |
|
تسهیم دانش |
ضریب پیرسون |
632/0** |
659/0** |
820/0** |
1 |
- |
- |
- |
- |
سطح معنیداری |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
|
- |
- |
- |
- |
|
ارزیابی دانش |
ضریب پیرسون |
625/0** |
690/0** |
731/0** |
774/0** |
1 |
- |
- |
- |
سطح معنیداری |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
|
- |
- |
- |
|
حفظ دانش |
ضریب پیرسون |
585/0** |
660/0** |
699/0** |
709/0** |
743/0** |
1 |
- |
- |
سطح معنیداری |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
|
- |
- |
|
استفاده بهینه از دانش |
ضریب پیرسون |
480/0** |
581/0** |
590/0** |
635/0** |
599/0** |
682/0** |
1 |
- |
سطح معنیداری |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
|
- |
|
کارآفرینی سازمانی |
ضریب پیرسون |
481/0** |
601/0** |
556/0** |
553/0** |
560/0** |
713/0** |
741/0** |
1 |
سطح معنیداری |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
|
3-1- تحلیل عاملی تأییدی متغیر مدیریت دانش
نتایج تخمین حاکی از مناسب بودن نسبی شاخصها میباشد. با توجه به خروجی لیزرل مقدار 2χ محاسبهشده برابر با 06/2983 میباشد که نسبت به درجه آزادی (1518) کمتر از عدد 3 است. مقدار RMSEA نیز برابر با 060/0 میباشد. حد مجاز RMSEA ، 1/0 است. شاخصهایGFI ،AGFI و NFI بهترتیب برابر با 91/0، 94/0 و 95/0 میباشد که نشاندهندة برازش بسیار مناسب میباشند.
شکل (5): مدل اندازهگیری متغیر مدیریت دانش در حالت ضرایب معنیداری
3-2- تحلیل عاملی تأییدی کارآفرینی سازمانی
نتایج تخمین حاکی از مناسب بودن نسبی شاخصها میباشد با توجه به خروجی لیزرل مقدار 2χ محاسبهشده برابر با 03/121 میباشد که نسبت به درجة آزادی (44) کمتر از عدد 3 است. مقدار RMSEA نیز برابر با 099/0 میباشد. حد مجاز RMSEA، 1/0 است. شاخصهایGFI ،AGFI و NFI بهترتیب برابر با 94/0، 97/0 و 98/0 است که نشاندهندة برازش نسبتاً مناسبی میباشند.
شکل (6): مدل اندازهگیری متغیر کارآفرینی سازمانی در حالت ضرایب معنیداری
3-3- آزمون مدل مفهومی تحقیق
در آزمون فرضیات تحقیق با استفاده از مدل معادلات ساختاری، اولا خروجی نرمافزار نشاندهندة مناسب بودن مدل ساختاری برازشیافته برای آزمون فرضیات هستند. نسبت 2 χبه df کمتر از 3 میباشد. میزان 075/0=RMSEA نیز نشاندهندة مناسب بودن برازش مدل ساختاری است. به عبارت دیگر دادههای مشاهدهشده تا میزان زیادی منطبق بر مدل مفهومی تحقیق است. مقدار GFI، AGFI و NFI بهترتیب برابر با 87/0 ، 91/0 و 94/0 میباشد که نشاندهندة برازش نسبتاً مناسب مدل میباشد.
Normed Fit Index (NFI) = 0.94
Goodness of Fit Index (GFI) = 0.91
Adjusted Goodness of Fit Index (AGFI) = 0.87
جدول (2): بررسی خلاصة روابط میان متغیرهای تحقیق
نوع رابطه |
میزان رابطة مستقیم (تخمین استاندارد) |
معنیداری |
تأیید یا رد |
رابطة مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی |
66/0 |
58/8 |
تأیید |
شکل (7): مدل در حالت ضرایب معنیداری
بنابراین، ین متغیرهای تحقیق رابطة معنیدار وجود دارد همچنین رابطة بین متغیرهای پژوهش در قالب یک مدل فرضی مطرح شده بود که این مدل با استفاده از نرمافزار لیزرل بررسی و به دلیل مناسب بودن برازش مورد تأیید قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که کلیه ابعاد مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی دارای ارتباط سطح معنیداری با یکدیگر میباشند، به عبارت دیگر فرضیة اصلی و فرعی تحقیق تأیید شد.
جدول (3): نتایج آزمون فرصیات اصلی و فرعی
فرضیهها |
نوع رابطه |
نتیجه |
فرضیه اصلی |
بین مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی در منطقة ویژة اقتصادی امیراباد رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
فرضیات فرعی |
بین کسب دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
بین بهکار بردن دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
|
بین یادگیری دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
|
بین تسهیم دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
|
بین ارزیابی دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
|
بین ایجاد و حفظ دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
|
بین استفاده بهینه از دانش و کارآفرینی سازمانی رابطة معنیداری وجود دارد. |
تائید |
جدول (4): نتایج وضعیت ابعاد مدیریت دانش (ارزش آزمون: میانگین= 3)
متغیرهای تحقیق |
ضریب معنیداری(SIG) |
آمارة T |
میانگین |
وضعیت |
کسب دانش |
0.000 |
8.245 |
3.2942 |
متوسط |
بهکار بردن دانش |
0.009 |
2.619 |
3.0999 |
متوسط |
یادگیری دانش |
0.029 |
2.190 |
3.0944 |
متوسط |
تسهیم و مبادله دانش |
0.356 |
0.926 |
3.0390 |
متوسط |
ارزیابی دانش |
0.001 |
3.221 |
3.1340 |
متوسط |
ایجاد و حفظ دانش |
0.018 |
2.388 |
3.1136 |
متوسط |
استفادة بهینه از دانش |
0.148 |
1.450 |
3.0640 |
متوسط |
جدول (5): نتایج وضعیت متغیرهای تحقیق (ارزش آزمون: میانگین= 3)
متغیر های تحقیق |
ضریب معنیداری(SIG) |
آماره T |
میانگین |
وضعیت |
مدیریت دانش |
001/0 |
487/3 |
1224/3 |
متوسط |
کارآفرینی سازمانی |
000/0 |
432/6 |
3218/3 |
متوسط |
4- نتیجهگیری
با استفاده از آزمون t تک نمونهای یا میانگین یک جامعه، وضعیت مدیریت دانش در منطقة ویژة اقتصادی بندر امیرآباد در حد متوسط ارزیابی شد و مشخص گردید که از میان ابعاد مدیریت دانش: کسب دانش، بهکارگیری دانش، یادگیری دانش، ارزیابی دانش و ایجاد دانش به دلیل 05/0 sig< معنیدار میباشند ولی تسهیم دانش و استفاده بهینه از دانش به دلیل 05/0 sig< معنیدار نیستند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که همة ابعاد متغیر مدیریت دانش در این سازمان از حد متوسط برخوردار میباشند.
با استفاده از آزمون t تک نمونهای یا میانگین یک جامعه، وضعیت کارآفرینی سازمانی در منطقة ویژة اقتصادی بندر امیرآباد در حد متوسط ارزیابی شد و متغیر کارآفرینی به دلیل 05/0sig< معنیدار میباشد. با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، همبستگی میان ابعاد مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی تأیید شد و سطح معنیداری نشان از آن دارد که کلیة ابعاد مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی ارتباط معنیدار با یکدیگر دارند. بهطور خلاصه، بین متغیرهای تحقیق رابطة معنیدار وجود دارد و کلیه ابعاد مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی ارتباط معنیدار با یکدیگر دارند. به عبارت دیگر، کلیة فرضیات اصلی و فرعی تحقیق تأیید شد.